کد مطلب:152383 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:194

آب گرفتن قبر حضرت رقیه
مرحوم آیت الله حاج میرزا هاشم خراسانی (متوفای سال 1352) در منتخب التواریخ می نویسد:


عالم جلیل، شیخ محمد علی شامی كه از جمله ی علما و محصلین نجف اشرف است، به این حقیر فرمود: جد امی بلا واسطه ی من، جناب آقای سید ابراهیم دمشقی، كه نسبش منتهی می شود به سید مرتضی علم الهدی و سن شریفش از نود افزون بوده و بسیار شریف و محترم بودند، سه دختر داشتند و اولاد پسر نداشتند.

شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیه بنت الحسین علیهماالسلام را در خواب دید كه فرمودند: به پدرت بگو، به والی بگوید كه میان قبر و لحد من آب افتاده و بدن من در اذیت است، بیاید و قبر و لحد مرا تعمیر كند!»

دختر این رؤیا را به سید ابراهیم عرض كرد، ولی سید از ترس اهل تسنن به این خواب ترتیب اثر نداد. شب دوم، دختر دوم سید همین خواب را دید و به پدرش گفت و باز پدرش ترتیب اثر نداد. شب سوم دختر كوچكتر همین خواب را دید و به پدر گفت و باز پدر ترتیب اثر نداد. در شب چهارم خود سید ابراهیم آن مخدره علیهاالسلام را در خواب دید كه به طریق عتاب فرمودند: «چرا والی را خبردار نكردی؟!»

صبح، سید ابراهیم نزد والی شام رفت و خوابش را برای او نقل كرد. والی امر كرد كه علما و صلحای سنی و شیعه ی شام بروند و غسل كنند و لباسهای نظیف در بركنند، آنگاه به دست هر كس كه قفل درب حرم مقدس باز شد، همان شخص برود و قبر مقدس حضرت رقیه علیهاالسلام را نبش كند و جسد مطهرشان را برون بیاورد، تا قبر مطهر را تعمیر كنند.

بزرگان و صلحای شیعه و سنی، با كمال آداب، غسل نمودند و لباس نظیف در بركردند. قفل به دست هیچ یك باز نشد مگر به دست مرحوم سید ابراهیم! بعد هم همه ی آنها به حرم مشرف شدند و هر كس كلنگ بر قبر می زد، كارگر نمی شد تا آنكه سید ابراهیم كلنگ را گرفت و بر زمین زد و قبر كنده شد!


بعد حرم را خلوت كردند و لحد را شكافتند، دیدند بدن نازنین آن مخدره در میان لحد قرار دارد، و كفن آن مخدره مكرمه، صحیح و سالم می باشد، لكن آب زیادی در میان لحد جمع شده است.

سید بدن شریف مخدره را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز به همان صورت، بالای زانوی خود نگه داشت و متصل گریه می كرد! تا آنكه لحد مخدره را از بنیاد تعمیر كردند. اوقات نماز كه می شد، سید بدن مخدره را بر بالای شی ء نظیفی می گذاشت و نماز می گزارد. بعد از فراغ از نماز، بدن مطهر را برمی داشت و بر زانو می نهاد و گریه می كرد، تا آنكه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند.

سید بدن مخدره را دفن كرد و از كرامت این مخدره، سید ابراهیم در این سه روز نه محتاج به غذا شد و نه محتاج به آب و نه محتاج به تجدید وضو! بعد كه او می خواست آن مخدره را دفن كند، برای پسردار شدن خود دعا كرد و خداوند پسری - مسمی به سید مصطفی - به او مرحمت نمود.

در پایان، والی شام تفصیل ماجرا را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت، و او هم تولیت زینبه و مرقد شریف حضرت رقیه علیهاالسلام و مرقد شریف حضرت ام كلثوم، و حضرت سكینه علیهاالسلام را به سید ابراهیم واگذار نمود و فعلا هم آقای حاج سید عباس، پسر آقا سید مصطفی، پسر سید ابراهیم سابق الذكر، متصدی تولیت این اماكن شریفه است. سپس آیة الله حاج میرزا هاشم خراسانی می گوید: گویا این قضیه در حدود سنه ی هزار و دویست و هشتاد اتفاق افتاده است. [1] .



[1] ستاره ي درخشان شام ص 11، به نقل از منتخب التواريخ (چاپ اسلاميه) ص 388 - سحاب رحمت ص 774 به نقل از منتخب التواريخ، در سحاب رحمت ص 776، به نقل از معالي السبطين ج 2، ص 101 اين قضيه را به اختصار نقل مي كند: فنزل في قبرها و وضع عليها ثوبا لفهافيه و اخرجها؛ فاذا هي بنت صغيرة دون البلوغ و كان متنها مجروحة من كثرة الضرب! اين جملات دلالت دارد كه سيد ابراهيم و ديگران، بدن شريف آن حضرت را ديده اند و هنوز جاي تازيانه ها و... بر آن بدن مطهر بوده است.